علم الاسما اینطور تعریف میشود که هر یک. صورتهای اصطلاحاً بگیم موجوداتی که در عالم ارواح هستند هر یک از این صورتها خوب شاید به جرات میشه گفت که وظایف به خاص خودشون رو دارند و هر دستهای هر گروهی هر جناحی از اونها طوایف مختلف داره حتی ادیان مختلف دارند و تعصبات خاص خودشون رو دارند و عرض کنم خدمت شما که هر یک از اونها حتی به مخالفت های همدیگه دارند و مهمتر. همه تفکیک جنسیتی دارند یه اختلاف جنسیتی بین اونها وجود داره یه تضادی بین اونها وجود داره اما وقتی که ادله کلام جناب علامه آملی رو آوردم دلیل داره که چرا این صحبتها رو چرا این سخنها رو چرا این جملات رو اینجا بنده آوردم دلایل مختلف داره
یکی اینکه ادله قرآنی داره ادله قرآنی اینکه وجود. ماورا الطبیعه در طبیعت و یا نزول ماورا الطبیعه در طبیعت یه کلامی ادله قرآنیه مثل وجود و تصرفات و اعمال و وظایف چهار ملک اعظمی که در کلام علامه هم اومده اینها به اصطلاح هبوط زمینی دارند خب حالا مراتب دارند میرن ولی خوب در کل به حسب وظایف خودشون رفت و آمدهایی به این دنیا دارند. و یک بعد برای ماورای طبیعت هست که یه چیزی خارج از طبیعت میاد و یه تصرفاتی رو انجام میده بر حسب وظایفش کارهایی را انجام میده و برمیگرده و میره اما مسئله اینجا هست که خب بعضی از دوستان متوجه این قضیه نمیتونن بشند که ذات همه اینها یک جنسه و این ادله حکمت امیرالمومنین هم داره ادله دوباره قرآنی و. اهل فلاسفه و حالا خلاصه اگر بخوام بگم ادله علامه آملی رو داره اگر بخواهیم از دیدگاه علامه هم نگاه بکنیم خب اینها حقایقی هستند که وجود دارند خوب و بعضا نفس آدمی اجازه نمیده بعضاً حرکتهایی که انسانها انجام میدن اجازه نمیده که انسان با وراء طبیعت خودش با ماورا ارتباط برقرار کنه هستند
یک انسان چطور میتونه به ورای طبیعت خودش متصل بشه اونجا هم توضیح دادیم گفتیم که انسان در صعود برزخی هست که از برزخ وجود خودش رد بشه و به از حمد لسانی رد بشه به حمد فعلی برسه و از افعالی که انجام میده به حمد حالی برسه که در اونجا اکتشافات روحانی برای او رخ بده هر یک از اینها چه کلام علامه باشه چه عدلههای نهج البلاغه و حکمت و قرآنی و فلاسفه و احادیث باشه همه اینها. نشانگر یک چیزه و اون میدونی چیه و اون و اون علمیست به اسم المول اسما همه صور همه موکلین همه ارواح اسم دارند اسم دارند مثال میگم جبرئیل ما میگیم میکائیل ما میگیم فلان به مثال اونایی که اهل احضارات هستند بیشتر با این سروکار دارند هر یک از اینها اسم هایی داره و دونستن این اسمها. صدا کردن اون اسمها جوهرهای که برای هر یک از اینها وجود داره طوایفی که برای اینها وجود داره تضادهایی که در خود وجود اینها وجود دارند خوب همه اینها یک چیزه و اون اسمه و اون لفظ همه علائمی که شما میخونید اونایی که احضارات کار میکنند اونایی که در بحث علوم غریبه فعالیت دارند خب ببینید یه جایی در این نقطه که از علامه برای شما ارسال کردم یه جایی نوشته که. از آثار وجودی ماوراطبیعه در طبیعت که میکائیل و جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل میشه
خب در عرفان تعبیر به اسماء و صفات داره در بحثهای بوس عرفانی اینها همون از چرا دارن میان چرا یکی احضار میزنه یه موکلی میاد چرا یه کاری یکی انجام میده و میتونه جواب بگیره یکی انجام میده و نمیشه جواب نمیتونه بگیره علت این همه اعمالی که توی علوم غریبه وجود داره علت این همه تفاوت سلیقه هایی که توی علوم غریبه وجود داره چیه. یا مثال میگه چرا این همه عزائم در بحث احضارات وجود داره چرا این همه راه و شیوه وجود داره جواب دادن به اینها خیلی ساده است اما درکش برای جامعه مجازی ما به عنوان کسانی که فعال هستند تو بحث علوم غریبه بسیار دشواره یا نمیخوان بپذیرند بنا به دلایل مختلف که یکیش بعد مادی اونها هست بعدهای اقتصادی داره براشون نمیصرفه که بخوان اینا رو قبول بکنن شاید برای شما خنده دار باشه ولی بله پول. و شهرت یا بعضاً خیلی چیزهای دیگه باعث میشه که نفر نپذیره واقعیت رو یه بحث دیگشم هست که نفر واقعا نمیدونه یا میدونه و عمداً نمیپذیره و چیزی نمیگه یا نمیدونه و از سر جهلش هست که داره جدال میکنه این دوتا متفاوت از همدیگه هستند پس هر یک از این صحبتها هر یک از این ادلهها بحث داره برای خودش اصلا ما بخواهیم بشینیم صحبت بکنیم تک تک کلمات که الان در این یک نکته جناب آملی اومده از دیدگاه او چه چیزهایی نگارش شده خوب. خودش ادله قرآنی آورده خودش بحث حکمی آورده همه اینا رو یه جا جمعبندی بکنیم خودش یه عالمه حرف داره برای گفتن
اما من یک نقطه میخوام بگم خدمت دوستان و اون رسیدن به علم الاسماء است رسیدن به علم اسما همون اسمایی که آدم را اشرف مخلوقات و خودش رو خلیفه الله تونست که به اون مرحله به اون مقام برسونه چی بود گنجینه اسما الهی که در وجود آدم علیه السلام نهفته شد همون بحث قرآنی که توی. بقره هم به اون اشاره شده بخشی از بقره اشاره میکنه که اسمهایی به آدم یاد دادیم که به واسطه اونها که به خاطر اونها داشتن دانش آدم به اون اسما ملائک کم آوردن و سجده کردند که حتی بحث بحث شیطان رو هم مطرح کردیم تو اون کانال شخصی مون که اون هم دلایل خاص خودش رو داره و اونم از جبهه امتحان آدم یا همون اساس فلسفه خلقت اونم باید وجود داشته یزیدی هم باید وجود. یه بدی باید وجود داشته باشه که قابل به درک باشه برای انسان که خوب خوب معنا پیدا کنه امام حسین معنا پیدا کنه عبودیت معنا پیدا کنه و همه اینها یه وجه مشترک داره
همه دعوا انسان در مکاتب مختلف چه بحث علوم غریبه باشه احضارات باشه طلسمات باشه چه بوس عرفانی باشه همه اونها از دیدگاه من به یه نکته برمیگرده و اون رسیدن انسان به وصل شدن انسان به گنجینه است که در درون او نهفته شده و او حاصل نمیشه جز به. صعود برزخی که انسان از برزخ برزخ وجود خودش که یک طرفش طیف روحانی یک طرفش مرکب جسمانیه از او گذر کنه و به از فعلها گذر کنه و به مقام عالی برسه پس یه نکته وجود داره و اون علم الاسما هست همون بحث وجود ملائکه و وجود موکلین و عالم ارواح و حتی ارتباط با اونها و کشف اونها و عرض شود که همان عالم مثال و صعود برزخی که صحبت میشه باز به این نقطه برمیگرده حتی اینکه. چرا همه چی اسمی داره چرا اصلاً ببینید یه موکلی رو شما میخوای دعوت کنی ساده میخوام بگم یه کتابی رو میخونی یه کتاب احضارات میخونید یه عظمتی نوشته عزیمت ۸۰ درصدش فقط اسمها هستند اصلاً قسمی که یاد میده یا مثال میگم تو علیکم میخواد دعوت بکنه حتی درخواستش از خداوند هست خب وقتی از خداوند میطلبه این مثال موکلی از فلان موجود میخواد فلان کاری رو درخواست بکنه به واسطه اون انجام بشه حتی او هم. چیه وصل شدن به این گنجینه اسماء الهی که در درون وجود هر انسانی وجود دارد منتها غافل از آنیم و نرسیدیم به اون و در این برزخ گیر کردیم اساس خلقتمون رو فراموش کردیم
پس یک نقطهای رو میخوام خدمتتون بگم که حقیقت بحث احضارات و نمیدونم احضار یکی ادعا میکنه احضار موکل میکنم و فلان از این ادعاها زیاد دیدیم ما زیاد دیدیم که نفرات بیان و ادعا بکنند دریغ از ۱ واقعیت پس اینها خیلی از این نفرات خیلی از این شرایط واقعیت ندارند به دلایلی که الان میخوام خدمتتون بگم یکی اینکه ببینید اهل احضارات چرا چله میکشند یا این همه کتاب علوم غریبه است. چرا دعاهای متفاوت نمیدونم چرا عزائم مختلف آورده شده و چرا نفراتی که اهل علوم غریبه هستند کتابها رو برید نگاه بکنید همش پر چله است
مثلاً چرا این همه چله میکشیدن چرا این همه اعمال انجام میدادند ذکر میگفتند در خلوت خود ببین خیلی جاها دعوت به خلوت شده خود شیخ بهایی خیلی از جاها دعوت به خلوت کرد یا خود علامه خیلی جاها صحبت از این کرده که انسان باید در خلوت خودش در شب خودش. اعمال عبادی که داره به صورت خفا یا خیلی جاها هست میگه آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد یعنی به اعمال عین اعمالی که در سوره مزمل آورده شده به اونها اشارت داره یا خیلی از عرفای ما خیلی از شعرای ما همه اینها اشاراتی به اینها داشتند که انسان باید یک خلوتی با خودش داشته باشه به خصوص که الان بحث ما در مورد. علما یا نفراتی هست که چله نشینی میکنند یا اذکار و اعمال به خواسته رو دارند انجام میدن همه اینها دارن تلاش میکنند که به اون گنجینه وجودی خودشون برسند به اون گنجینه اسماءالله درونشون برسند ببینید
از دیدگاه من اون صفتهایی که برای خدا آورده شده و از دیدگاه علم الاسما اونها اسم نیستند بلکه تعریف از خداوند هستند بلکه. توصیف هستند که خدا رحیمه خدا کریمه خدا بزرگ خدا نمیدونم قویه فلانه همه اینها اوکی اینها برای شناخته اجمالی ذهن با اینکه شناخت حاصل نمیشه شناخت کامل از اینها حاصل نمیشه ولی خب برای اینکه ذهن ناقص انسان یک تصوراتی یک در واقع یک تخیلاتی به شناخت اجمالی از خداوند داشته باشه صفتهایی رو برای او قائل شدند و خوب. اینها توصیفاتی است که وجود دارد بین اون کلامی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشه خب خداوند رحمان خداوند رحیمه خداوند بخشنده است غفور فلانه خب اینها تعریفه اینها اسم نیستند منظور من از گنجینه اسما الله گنجینهای است که به آدم علیه السلام میاد شما فکر کنید مثال میگم آدم علیه السلام چه چیزی رو میدونست که انسان به عنوان خلیفه الله پذیرفته شد. یا آدم علیه السلام چه چیزی میدونستی خدا بهش چه چیزی رو یاد داد که باعث شد که ملائکه بهش سجده کنند و از حتی مقامش از ملائکه هم بالاتر رفت حالا با اینکه کلام امیرالمومنین هم هست
ادله نهج البلاغهای یا حدیثی هم هست که یه جاهایی انسان از معذرت میخوام از همار هم پایین تر میاد از یک حیوان چهارپا هم معیارش عیارش پایین تر میاد یه جایی هم هست نه با خودش با نفس خودش با درون خودش کار میکنه. میشه همون چیزی که در درون خودش بود و میشه بالاتر از ملائکه مقامش میشه خیلی بالاتر خیلی والاتر و خیلی با کیفیت تر این دوتا با هم خیلی فرق دارند اکثر آدمایی که شما امروز میبینید همشون نماز میخونن نمیدونم حتی این اعمال شرعی که انجام میدن این لسانیه این حمد لسانیه تازه به فعل نتونستن برسن نماز میخونه فلان انجام میده تولید مثل میکنه غذا میخوره یه کاری داره دنبال معاش خودشه. این یکی یه در حد ظاهریه ولی اون چیزی که حقیقت انسانه از جدای از اینهاست و یک بعد روحانی یک بعد لطیفی دارد رسیدن به عالم معنا درون وجودی انسان رسیدن به گنجینه اسما الله و رسیدن به علم الاسما طرق مختلف خودش رو داره که در مرحله اول عبور انسان از برزخ خودشه انسان حقیقت انسان اینه که تو برزخ خودش برزخ بین جسم و مرکب و اون چیزیه که بهش سوار هست.
اون روح لطیفی که بر روی او گماشته شده انسان در برزخ این دوتا هست و اینها لطایف خاص خودشون رو داره صحبت کردن در مورد اینها ترقی در این مقامها رسیدن به یک حمدها و حملههای حالی رسیدن به مقامهای عالیه رسیدن به اون معنای واقعی انسان رسیدن به اون معارف و معرفتهای وجودی یک انسان هست که او را میتونه بالقوه بکنه میتونه. از فعل به قوت برسونه و اونجا هست که یک نفر میتونه مدعی بشه که بله من من میتونم کشف بکنم من میتونم مثال میام فلان عمل رو تو علوم غریبه انجام بدم یا من میتونم نمیدونم موکلی ببینم یا موکلی داشته باشم موکلی دارم یا ازش خبر میدم یا ندارم همه اینا اون موقع است نه الان نه الانی که هر کسی از پا میشه دو خط کتاب میخونه مدعی میشه که من احضارات میدونم من فلان علم رو میدونم در حالی که. خیلی جاها از این کتاب جلدهای مختلف کتاب هزار و یک نقطه جناب علامه آملی خیلی جاها آورده برای مناسبتهای علوم غریبه برای علوم مختلف در این رشته عالم غیب چی آورده میگه تا صعود برزخی نباشه هیچ یک از اینها حاصل نمیشه فقط زحمت جان رو داره عین اون مسئله از طرف طلسم مینویسه نفر یه طلسم مینویسه یا افق مینویسه میده دست مردم اگر اون فعال نباشه چیه. اگر اون در حالت حالیه سالک نوشته نشده باشه با اینکه سالک نیاز به این چیزا هم نداره
اون کسی که رونده راهه اون کسی که به حمد حالی رسیده نیازی به داشتن و نوشتن طلسمات و اینجور چیزا نداره کسی که در این مرتبت نیست و داره کار دعانویسی میکنه صرفاً جوهریه که روی کاغذ پاشیده شد صرفاً یه جوهریه که نقاشی کشیده شده چه اثری نداره ولی وقتی میگن که یه نفری یه طلسم میگیره دعایی نوشت و اثرات داشت و فلان داشت و. تغییرات فعل انفعالات در زندگی یک نفر در طبیعت یک نفر در طالع یک نفر در وجود یک نفر داره اثر میذاره این بحثش جداست این یه بحث دیگری است اصلا این یه حالتهای روحانی این یه حالتهای وصل شدن به اون گنجینه است این یه حالتهای بسیار معظمیه که نفر رو مقدس میکنه نفر مقدس شده به وجود میاره و این مدام در بعضی ها مدام هست بعضی ها متصل بعضاً قطع میشه. باز این خودش مراتب داره یکی هست دائم در این وضعیت همون دائم الصلات در این وضعیت مونده و مثل کسی است که دائم الوضوعه مثل کسی است که دائم الذکره مثل کسیه که دائم وصله دائم وصله نیازی نیست که مثلاً رمل بزنه احضار بزنه فلان کار بکنه ببینه که فلانی مثال میگم سحر داره یا نه همین که یه لحظه نگاهت بکنه میفهمه اندرون رو میخونه اصلا مطالعه میکنه که این کجا بوده از کجا اومده داره به کجا میره پس. غول نفرات مجازی رو نخوریم هر کسی متاسفانه یه کانال میزنه یه تریبونی داره یک منافعی بهش میاد
خب یه کانال میزنه ادعا میکنه آقا من مدعی طب سنتیم چرا چون میخوام محصول بفروشم آقا من مدعی علوم غریبهام چرا چون میخوام پول در بیارم دعا بفروشم پول در بیارم من مدعی درمان فلان موضوع هستم چرا چون میخوام ازش پول در بیارم اگر اینجوریه این علوم به درد نمیخوره نرید دنبالش اگر نه جواب میگیرید از یه سیستمی از یه کسی از یه. مرحلهای از یه مرتبتی تحقیق بکنید کورکورانه نرید دنبالش که این منشأش از کجاست این هم باز مراتب داره یه جایی میبینی مثلاً شاید همه شما شنیدید که میگن فلانی شیطانی کاره فلانی قرآنی کار میکنه فلانی نمیدونم یهودیه فلانی چی چیه خب این تعابیر واقعی ها واقعیه یه جایی میبینید نفر در ازای به کنار گذاشتن دین خودش در ازای نمیدونم بی احترامی ها و فلان ها و مقاصد مختلفه که وجود داره. چی میشه اتصال پیدا میکنه به کجا اتصال پیدا میکنه به جایی که نباید یادتون باشه در ویس اول گفتم که حتی در عالم ارواح هم ادیان وجود دارد پیام آوران امامان معصومینی که از به حسب وظایف الهی خودشون اومده بودن پیام رسان الهی بودند
اینها فقط امام و پیغمبر من و شما نبودند امام امامی و پیام آورانی بودند که به عالم ارواح هم چی داشتند. تسلط داشتند بر اونها امامت داشتند و اینجاست که یه عدهای از اونها مسلمان در عالم ارواح عدهای از اونها مسیحیه تابع ولایت ببخشید تابع ولایت عیسی بن مریم یه جایی تابع توراتن یه جایی تابع زبورن هر کتاب آسمانی که اومده هر فرمانی که اومده هر امامی که اومده اینها توابع خاص خودشان را دارند بیعت های خاص خودشون رو دارند این نیست که مثلاً یکی از راه برسه و. به خود که نمیدونم بدون هیچ مقدمهای بدون هیچ شناختی بیاد و مدعی این مسائل بشه اینجوری نیست در بحث خود احضارات یه مسئله مشروعیت وجود داره این مشروعیت خودش ۴ تا قسم داره یه جاهایی دو اعمالش ۴ تا قسم داره که از آیاتی از چند کتاب آسمانی زبور و تورات و انجیل و قرآن قسم یاد میشه و اون موکلین که اگر تابع فلان دینی اگر تابع فلان کتابی اگر از فلان دسته هستی مثال میگم فلان کس را رهاش. حتی این قسمها هم وجود داره و واقعیه و دیدیم نفراتی اساتیدی حضوراً این کارها را انجام دادن و و واقعا یک فعل و انفعالاتی در نفراتی که به عنوان مراجعه کننده اومده بودند رخ داده
اینها واقعی هستند بحث مسروات باشه بحث ادیان باشه که در اینها وجود دارند همه اینها مسئلههایی هستند که در بحث به اصطلاح عالم ارواح به وجود میاد و اینها وجود دارند و واقعی هستند اما خب عرض کردم خدمتتون برخی از نفراتی هستند که بر حسب. منافع خودشون اصلاً دنبال این چیزا نیستند که مثلاً شناخت داشته باشند آگاهی داشته باشند بتونن به اون مراتب درونی خودشون متصل بشند فعل و انفعالاتی در آنها رخ داده باشه نه صرفاً از حیث ظاهری و نقاشی دارند علوم غریبه کار میکنند.